توضیحات
کتاب صوتی شازده کوچولو خلبانی که در بیابان گیر افتاده است، یک روز صبح از خواب بیدار می شود تا ببیند که در مقابل او، خارق العاده ترین فرد کوچک ایستاده است. لطفاً از غریبه بپرس، برای من یک گوسفند بکش. و خلبان متوجه می شود که وقتی درک وقایع زندگی بسیار دشوار است، چاره ای جز تسلیم شدن به اسرار آنها وجود ندارد. مداد و کاغذ را بیرون می آورد. . . بدین ترتیب این افسانه حکیمانه و مسحورکننده آغاز می شود که با آموزش راز آنچه واقعاً در زندگی مهم است، جهان را برای همیشه برای خوانندگان خود تغییر داده است.
- نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپری
متن زیر از زبان اصلی ترجمه شده است. سقوط یک خلبان در صحرا. یک روز صبح که از خواب بیدار می شود، یک مرد کوچولوی خاص جلویش است. خواهش می کنم، غریبه می پرسد، آیا می توانی برای من یک گوسفند بکشی؟ و خلبان متوجه می شود که وقتی درک زندگی خیلی سخت می شود، چاره ای جز تسلیم شدن در برابر آن وجود ندارد. قلم و کاغذ بیرون می آورد. . . کتاب صوتی شازده کوچولو
کتاب شازده کوچولو برای بزرگسالان
به این ترتیب این افسانه عاقلانه و دلربا در مورد راز آنچه واقعاً در زندگی مهم است آغاز می شود که جهان را برای همیشه برای خوانندگان خود تغییر داد.
راوی در کتاب صوتی شازده کوچولو خود را مردی معرفی می کند که در کودکی آموخته است که بزرگسالان فاقد تخیل و درک هستند. او اکنون خلبانی است که در یک بیابان به صورت تصادفی فرود آمده است. او با پسر کوچکی روبرو می شود که از او نقاشی گوسفندی را می خواهد و راوی او را ملزم می کند. راوی که کودک را شازده کوچولو می نامد، متوجه می شود که پسر از یک سیاره بسیار کوچک می آید، که راوی معتقد است سیارک B-612 است.
کتاب پیشنهادی سایت اسپین به نام کتاب صوتی سیاهچاله ها به شما پیشنهاد می شود آن را از دست ندهید.
در طی چند روز آینده، شازده کوچولو از زندگی خود به راوی می گوید. در سیاره سیارکی خود، که بزرگتر از یک خانه نیست، شاهزاده وقت خود را صرف کشیدن نهال های بائوباب می کند تا مبادا به اندازه کافی بزرگ شوند که سیاره کوچک را در بر گیرند. یک روز انسان نماگل رز در این سیاره رشد می کند و شاهزاده او را با تمام وجود دوست دارد. با این حال، غرور و خواسته های او برای شاهزاده بیش از حد می شود و او می رود.
شاهزاده به مجموعهای از سیارکها سفر میکند که در هر کدام یک بزرگتر دیده میشود که به یک عملکرد کاهش یافته است. اولی پادشاهی است که نیاز به اطاعت دارد اما تا رسیدن شاهزاده رعیت ندارد. تنها ساکن سیاره بعدی مردی متکبر است که از شاهزاده چیزی جز چاپلوسی نمی خواهد. شاهزاده متعاقباً با یک مست آشنا می شود و او توضیح می دهد که باید مشروب بنوشد تا فراموش کند که چقدر از نوشیدن شرمنده است.
قصه شازده کوچولو
سیاره چهارم شاهزاده را به تاجری معرفی می کند که مدعی است مالک ستاره هاست و همین امر باعث می شود که او بداند دقیقا چند ستاره وجود دارد. کتاب صوتی شازده کوچولو شاهزاده سپس با چراغافکنی روبرو میشود که دستوراتی را انجام میدهد که از او میخواهد هر روز عصر یک لامپ روشن کند و هر روز صبح آن را خاموش کند، حتی اگر سیارهاش آنقدر سریع میچرخد که غروب و طلوع هر دو هر دقیقه یک بار رخ میدهند. سرانجام شاهزاده به سیاره ای می آید که در آن یک جغرافیدان ساکن است. با این حال، جغرافیدان چیزی از سیارهی خود نمیداند، زیرا تنها وظیفهی او ثبت آنچه از کاوشگران میآموزد است. او از شاهزاده می خواهد که سیاره زادگاهش را توصیف کند، اما زمانی که شاهزاده از گل یاد می کند، جغرافیدان می گوید که گل ها ثبت نمی شوند زیرا ثبت می شوند.زودگذر . جغرافیدان توصیه می کند که شازده کوچولو از زمین دیدن کند .
جهت مشاهده و دانلود کتاب صوتی ادبیات به کتابخانه داستان و رمان سایت اسپین مراجعه فرمایید.
شاهزاده روی زمین با یک مار ملاقات می کند که می گوید می تواند او را به خانه اش برگرداند و یک گل که به او می گوید مردم ریشه ندارند. او با یک باغ گل رز روبرو می شود و متوجه می شود که رز محبوبش، همانطور که او ادعا می کرد، در جهان منحصر به فرد نیست، بسیار ناراحت کننده است. سپس روباهی به او می گوید که اگر روباه را اهلی کند – یعنی با روباه ارتباط برقرار کند – آنگاه آنها منحصر به فرد و منبع شادی یکدیگر خواهند بود.
کتاب صوتی شازده کوچولو راوی و شازده کوچولو اکنون هشت روز را در بیابان گذرانده اند و آبشان تمام شده است. سپس آن دو در جستجوی چاهی صحرا را طی می کنند که به طرز معجزه آسایی آن را پیدا می کنند. شازده کوچولو به راوی می گوید که قصد دارد آن شب به سیاره و گل خود بازگردد و حالا ستاره ها برای راوی معنی دار می شوند، زیرا او می داند که دوستش در یکی از آنها زندگی می کند. بازگشت به سیاره او مستلزم اجازه دادن به مار سمی است که او را نیش بزند. داستان شش سال بعد از سر گرفته می شود. راوی می گوید که جسد شاهزاده صبح گم شده است، پس می داند که او به سیاره خود بازگشته است و از خود می پرسد که آیا گوسفندی که او را کشیده گل او را خورده است؟ او با التماس از خواننده به پایان می رسد که اگر روزی شازده کوچولو را دیدند با او تماس بگیرند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.