توضیحات
کتاب صوتی کلارا و خورشید کلارا، یک دوست مصنوعی با ویژگیهای مشاهدهای برجسته، از محل خود در فروشگاه، رفتار کسانی را که برای مرور به داخل میآیند و کسانی که در خیابان بیرون رد میشوند را به دقت تماشا میکند. او امیدوار است که مشتری به زودی او را انتخاب کند، اما زمانی که احتمال تغییر شرایط او برای همیشه ظاهر می شود، به کلارا هشدار داده می شود که بیش از حد روی وعده های انسان ها سرمایه گذاری نکند.
- نویسنده: کازوئو ایشی گورو
در کتاب صوتی کلارا و خورشید، کازوئو ایشی گورو به دنیای مدرن که به سرعت در حال تغییر است از چشم یک راوی فراموش نشدنی نگاه می کند تا یک سوال اساسی را بررسی کند: عشق ورزیدن به چه معناست؟
تقریباً در نیمهی راه «کلارا و خورشید»، زنی که برای اولین بار با کلارا ملاقات میکند، نوع خطی آرام و بیصدا را که ما برای دریافت نقش خود در رمانی از کازوئو ایشیگورو به آن تکیه میکنیم، آشکار میکند. او میگوید: «کسی هرگز نمیداند چگونه به مهمانی مثل شما سلام کند. «بالاخره، اصلاً شما مهمان هستید؟ یا مثل یک جاروبرقی با شما رفتار می کنم؟»
خرید کتاب کلارا و خورشید
کتاب صوتی کلارا و خورشید هشتمین رمان ایشی گورو است، و کلارا، که آن را روایت می کند، یک دوست مصنوعی است، یک ماشین انسان نما – موهای تیره کوتاه. چشم مهربان؛ او با قدرت مشاهده اش متمایز است – که به عنوان همراه جوزی 14 ساله عمل می کند. مانند آن کوردوروی سرسخت دوران کودکی، او در یک فروشگاه نشسته بود و امیدوار بود که توسط کودک مناسب انتخاب شود. AF ها آموزگار نیستند. آنها نه پرستار بچه هستند (اگرچه گاهی اوقات همراه هستند) و نه خدمتکار (اگرچه از آنها انتظار می رود دستورات را بپذیرند). آنها اسماً دوست هستند، اما برابر نیستند. دوست جوزی، ریک، با اتهام زنی می گوید: “شما گفتید که هرگز AF نخواهید گرفت.” هدف ظاهری او این است که به جوزی کمک کند تا سال های تنهایی و دشوار را تا دانشگاه طی کند. آنها تنها هستند زیرا در دنیای جوزی، بیشتر بچهها به مدرسه نمیروند، اما در خانه با استفاده از “کشتهای بلند” مطالعه میکنند. آنها دشوار هستند زیرا جوزی از یک بیماری نامشخص رنج می برد که مادرش احساس گناه نامشخصی در مورد آن دارد.
برای خرید کتاب نخل های وحشی به کتابخانه اسپین مراجعه فرمایید.
کتاب صوتی کلارا و خورشید در آیندهای نزدیک اتفاق میافتد و زبان پیش پا افتاده با نشانههای شوم دوباره به کار میرود. کارگران نخبه “جایگزین” شده اند، کار آنها اکنون توسط AI Clothing انجام می شود و خانه ها به عنوان “بالا رتبه” توصیف می شوند. کودکان ممتاز «بالا میشوند»، فرآیندی که هدف آن بهینهسازی آنها برای موفقیت است. خوانندگان رمان ایشیگورو در سال 2005 با عنوان «هرگز اجازه نده بروم» حس پیشگویی همه اینها را به یاد میآورند. اگر من در مورد آن بی تفاوت هستم، برای حفظ آن اثر است. اما برای اهالی رمان، که نسل قدیمیترشان به یاد دارند، این شرایط عادی شده است تا از زبان پیش پا افتاده عصر خودمان استفاده کنند. در اینجا پدر جوزی، یک مهندس سابق است: «راستش؟ فکر می کنم تعویض ها بهترین اتفاقی بود که برای من افتاد. … من واقعاً معتقدم که آنها به من کمک کردند تا آنچه را که مهم است از آنچه که نیست تشخیص دهم. و جایی که من اکنون زندگی می کنم، افراد خوب زیادی هستند که دقیقاً همین احساس را دارند.» از طریق کلارا، بخشهایی از مکالمات شنیدهشده را میبینیم: اشارهای به «گرایشهای فاشیستی» در اینجا. اشاره ای به خواهر مرموز جوزی که آنجا رفته است. زن بیرون خانه بازی که به حضور کلارا اعتراض میکند: «اول کارها را میگیرند. حالا آنها روی صندلیهای تئاتر مینشینند؟»
کتاب کلارا و خورشید
اکنون چهار دهه است که ایشی گورو در مورد عمل متعادل کننده به خاطر سپردن بدون تسلیم شدن غیرقابل برگشت به گذشته، به شیوایی نوشته است. حافظه و حسابداری حافظه، بارهای آن و آشتی دادن آن، موضوع او بوده است. با «کلارا و خورشید»، شروع کردم به دیدن اینکه او چگونه بر موضوع مجاور کهنگی تسلط پیدا کرده است. زندگی در دنیایی که آداب و عقایدش از کنار شما گذشته است چگونه است؟ چه اتفاقی برای افرادی می افتد که باید کنار گذاشته شوند تا دیگران به جلو بروند؟ اوج «بازمانده روز» (1989)، رمان بینقص ایشیگورو و برنده جایزه بوکر، به این موضوع میپردازد که یک ساقی متوجه میشود که تمام زندگیاش در خدمت یک هوادار نازیها تلف شده است. (“من تمام تلاشم را به لرد دارلینگتون دادم. بهترین چیزی را که باید می دادم به او دادم و حالا – خوب – متوجه شدم که چیز زیادی برای دادن ندارم. داستان فرعی در اولین رمان ایشی گورو، “منظره ای رنگ پریده از تپه ها” (1982)، یک معلم مسن تر در ناکازاکی پس از جنگ را شامل می شود که دانش آموز سابقش طرز تفکر خود را کنار می گذارد. دانشآموز سابق به او میگوید: «شک ندارم که تو مخلص و سختکوشی بودی».
برای مشاهده تمامی کتاب های رمان به کتابخانه داستان و رمان مراجعه فرمایید.
من هرگز برای یک لحظه آن را زیر سوال نبرده ام. اما اتفاقاً انرژیهای شما در یک مسیر نادرست، یک جهت شیطانی صرف شده است.» در «هرگز اجازه نده بروم»، کلون ها پس از تحقق هدف بیولوژیکی خود، «تکمیل» می شوند. در « کتاب صوتی کلارا و خورشید » کهنگی به نتیجه انبوه خود می رسد: کل طبقات کارگران با ماشین آلات جایگزین شده اند که خود در معرض جایگزینی هستند. تقریباً برای کلارا اتفاق می افتد. در بخش اول داستان، یک مدل جدید و بهبود یافته AF از راه می رسد و او را به پشت فروشگاه می اندازد. معلمی مسنتر در ناکازاکی پس از جنگ است که دانشآموز سابقش طرز فکر خود را کنار میگذارد. دانشآموز سابق به او میگوید: «شک ندارم که تو مخلص و سختکوشی بودی». من هرگز برای یک لحظه آن را زیر سوال نبرده ام. اما اتفاقاً انرژیهای شما در یک مسیر نادرست، یک جهت شیطانی صرف شده است.» در «هرگز اجازه نده بروم»، کلون ها پس از تحقق هدف بیولوژیکی خود، «تکمیل» می شوند. در «کلارا و خورشید» کهنگی به نتیجه انبوه خود می رسد: کل طبقات کارگران با ماشین آلات جایگزین شده اند که خود در معرض جایگزینی هستند.
کازوئو ایشی گورو
تقریباً برای کلارا اتفاق می افتد. در بخش اول داستان، یک مدل جدید و بهبود یافته AF از راه می رسد و او را به پشت فروشگاه می اندازد. معلمی مسنتر در ناکازاکی پس از جنگ است که دانشآموز سابقش طرز فکر خود را کنار میگذارد. دانشآموز سابق به او میگوید: «شک ندارم که تو مخلص و سختکوشی بودی». من هرگز برای یک لحظه آن را زیر سوال نبرده ام. اما اتفاقاً انرژیهای شما در یک مسیر نادرست، یک جهت شیطانی صرف شده است.» در «هرگز اجازه نده بروم»، کلون ها پس از تحقق هدف بیولوژیکی خود، «تکمیل» می شوند. در «کلارا و خورشید» کهنگی به نتیجه انبوه خود می رسد: کل طبقات کارگران با ماشین آلات جایگزین شده اند که خود در معرض جایگزینی هستند. تقریباً برای کلارا اتفاق می افتد. در بخش اول داستان، یک مدل جدید و بهبود یافته AF از راه می رسد و او را به پشت فروشگاه می اندازد. من هرگز برای یک لحظه آن را زیر سوال نبرده ام. اما اتفاقاً انرژیهای شما در یک مسیر نادرست، یک جهت شیطانی صرف شده است.» در «هرگز اجازه نده بروم»، کلون ها پس از تحقق هدف بیولوژیکی خود، «تکمیل» می شوند. در «کلارا و خورشید» کهنگی به نتیجه انبوه خود می رسد: کل طبقات کارگران با ماشین آلات جایگزین شده اند که خود در معرض جایگزینی هستند. تقریباً برای کلارا اتفاق می افتد. در بخش اول داستان، یک مدل جدید و بهبود یافته AF از راه می رسد و او را به پشت فروشگاه می اندازد. من هرگز برای یک لحظه آن را زیر سوال نبرده ام. اما اتفاقاً انرژیهای شما در یک مسیر نادرست، یک جهت شیطانی صرف شده است.» در «هرگز اجازه نده بروم»، کلون ها پس از تحقق هدف بیولوژیکی خود، «تکمیل» می شوند. در «کلارا و خورشید» کهنگی به نتیجه انبوه خود می رسد: کل طبقات کارگران با ماشین آلات جایگزین شده اند که خود در معرض جایگزینی هستند. تقریباً برای کلارا اتفاق می افتد. در بخش اول داستان، یک مدل جدید و بهبود یافته AF از راه می رسد و او را به پشت فروشگاه می اندازد. کل طبقات کارگران با ماشین آلات جایگزین شده اند که خود در معرض تعویض هستند. تقریباً برای کلارا اتفاق می افتد. در بخش اول داستان، یک مدل جدید و بهبود یافته AF از راه می رسد و او را به پشت فروشگاه می اندازد. کل طبقات کارگران با ماشین آلات جایگزین شده اند که خود در معرض تعویض هستند. تقریباً برای کلارا اتفاق می افتد. در بخش اول داستان، یک مدل جدید و بهبود یافته AF از راه می رسد و او را به پشت فروشگاه می اندازد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.