کتاب صوتی کجا میریم بابا
- نویسنده: ژان لویی فورنیه
کتاب صوتی کجا میریم بابا پدری تصمیم می گیرد برای دو پسر معلولش کتابی بنویسد: غم ها، پشیمانی هایش و همچنین شادی هایش. اثری ادبی بیش از آنکه مستند باشد، نوعی اعلان عشق نابجا، به سبکی نفخ و روشن، از فصلهای کوتاهی چون نفسهای معلق تشکیل شده است. 150 صفحه برای یادآوری متیو و توماس، بخند تا گریه نکنی.
« کجا داریم میریم بابا؟ این داستان پدری است که زندگی روزمره خود را با دو فرزندش تعریف می کند. بزرگتر، متیو، معلول است. وقتی برادرش توماس به دنیا آمد، این یک آرامش بود: “صاعقه هرگز به یک مکان دو بار برخورد نمی کند”. گمشده. چند هفته پس از تولدش، توماس نیز به عنوان یک کودک دارای معلولیت شدید تشخیص داده شد.
درباره این کتاب صوتی
تا به امروز، من هرگز از دو پسرم صحبت نکرده ام. برای چی ؟ خجالت کشیدم؟ ترس از ترحم؟ همه چیز کمی قاطی شده است. من بیش از همه معتقدم که برای فرار از این سوال وحشتناک بود: “آنها چه کار می کنند؟” » امروز که زمان رو به اتمام است، که پایان دنیا نزدیک است و من بیشتر و بیشتر تجزیه پذیر هستم، تصمیم گرفتم برایشان کتاب بنویسم. تا فراموش نشوند که فقط عکسی از آنها در کارت معلولیت باقی نمانده باشد. شاید برای ابراز پشیمانی ام. من خیلی پدر خوبی نبودم اغلب نمی توانستم آنها را تحمل کنم. با آنها صبر یک فرشته را می طلبد و من فرشته نیستم. وقتی از کودکان دارای معلولیت صحبت می کنیم، مانند زمانی که از یک فاجعه صحبت می کنیم، حالتی از شرایط به خود می گیریم. برای یک بار، من می خواهم سعی کنم با لبخند در مورد آنها صحبت کنم. آنها با مزخرفاتشان من را می خنداندند و نه همیشه ناخواسته.
کتاب پیشنهادی سایت اسپین به شما کتاب صوتی پرونده پلیکان نام دارد آن را از دست ندهید.
به لطف آنها نسبت به والدین بچه های عادی برتری هایی داشتم. من هیچ مشکلی با درس و گرایش حرفه ای آنها نداشتم. ما بین علم و ادبیات تردید نداشتیم. لازم نبود نگران باشیم که بعداً چه کاری انجام خواهند داد، ما به سرعت فهمیدیم که این خواهد شد: هیچ چیز. و مهمتر از همه، برای سالهای متمادی از یک برچسب ماشین رایگان بهره مند شدم.
خلاصه کتاب صوتی کجا میریم بابا ژان لویی فورنیه
“متیو عزیز، توماس عزیز، وقتی شما کوچک بودید، گاهی اوقات در کریسمس وسوسه می شدم که به شما کتابی بدهم، مثلاً یک تن تن. می توانستیم بعداً در مورد آن صحبت کنیم. من تن تن را به خوبی می شناسم، آنها را چندین بار بخوانید. من
هرگز این کار را نکردم. ارزشش را نداشت، تو خواندن بلد نبودی. هرگز نخواهی توانست بخوانی. تا آخر، هدایای کریسمس شما مکعب یا ماشین اسباب بازی خواهد بود… “تا امروز، من
دارم هرگز در مورد دو پسرم صحبت نکردم. برای چی؟ خجالت کشیدم؟ ترس از ترحم؟
همه چیز کمی قاطی شده است. من بیش از همه معتقدم که برای فرار از این سوال وحشتناک بود: “آنها چه کار می کنند؟”
حالا که زمان رو به اتمام است، پایان دنیا نزدیک است و من بیشتر و بیشتر تجزیه پذیر هستم، تصمیم گرفتم برای آنها کتاب بنویسم.
برای مشاهده تمامی رمان ها به کتابخانه داستان و رمان سایت اسپین مراجعه فرمایید.
تا فراموش نشوند که فقط عکسی از آنها در کارت معلولیت باقی نمانده باشد. شاید برای ابراز پشیمانی ام. من خیلی پدر خوبی نبودم اغلب نمی توانستم آنها را تحمل کنم. با آنها صبر یک فرشته را می طلبد و من فرشته نیستم.
وقتی از کودکان دارای معلولیت صحبت می کنیم، مانند زمانی که از یک فاجعه صحبت می کنیم، حالتی از شرایط به خود می گیریم. برای یک بار هم که شده، می خواهم سعی کنم با لبخند در مورد آنها صحبت کنم. آنها با مزخرفاتشان من را می خنداندند و نه همیشه ناخواسته.
به لطف آنها نسبت به والدین بچه های عادی برتری هایی داشتم. من هیچ مشکلی با درس و گرایش حرفه ای آنها نداشتم. ما بین علم و ادبیات تردید نداشتیم. لازم نبود نگران باشیم که بعداً چه خواهند کرد، ما به سرعت فهمیدیم که چه خواهد شد: هیچ چیز.
و مهمتر از همه، برای سالهای متمادی از یک برچسب ماشین رایگان بهره مند شدم. به لطف آنها توانستم با خودروهای بزرگ آمریکایی رانندگی کنم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.