توضیحات
در ابتدای داستان، ماهیگیر پیر سانتیاگو پس از هشتاد و هفت روز بدون صید راهی دریا می شود. این او را منصرف نمی کند و او دوباره تلاش می کند. این بار او خوش شانس است و ماهی بزرگی را در قلاب می گیرد. با این حال، او آنقدر بزرگ است که قرار نیست بدون مبارزه تسلیم شود و مبارزه تا پای جان با قهرمان ما آغاز می شود. ماهی نیز با پیرمرد قایق را می کشد و او می داند که کاری از دستش بر نمی آید جز اینکه صبر کند و ماهی را خسته کند. پیرمرد از این مبارزه خسته شده و در برابر قدرت شدید ماهی، گرسنگی، تشنگی و دست زخمی خود مقاومت می کند، بنابراین دلیلی برای نفرت از ماهی دارد. اما این اتفاق نخواهد افتاد. ماهی مانند دریا برای ماهیگیر برادر و خواهرش است، ماهیگیر خود را جزئی از این کل احساس می کند و به هیچ وجه خود را از آن جدا نمی کند.
- نویسنده: ارنست همینگوی
پیرمرد سرانجام در درگیری با کوسه ها یک ماهی را از دست می دهد، اما این او را له نمی کند و خود را به سرنوشت انسانی اش تسلیم نمی کند. او به مبارزه ادامه می دهد و می داند که روز بعد از خواب بیدار می شود و همه چیز از نو شروع می شود. و در پایان، هیچ چیز نمی تواند او را نابود کند، بنابراین با صدای بلند می گوید: «انسان برای از دست دادن ساخته نشده است… او را می توان نابود کرد، اما نمی توان شکست داد.» با تصنیف زیبای خود
دانلود کتاب صوتی پیرمرد و دریا
ابتدا پسر کوچکی با او رفت، اما سپس پدر و مادرش او را منع کردند زیرا او چیزی از ماهیگیری به خانه نیاورد، پس پسر را نزد یک ماهیگیر دیگر منتقل کردند و پیرمرد تنها ماند. سانتیاگو تصمیم گرفت بیشتر به سمت دریا حرکت کند.چند روز بعد، نخ ماهیگیری روی چوب ماهیگیری به شدت شروع به کشیدن کرد. ماهی بزرگی بود که با آن مشکل زیادی داشت.
جهت مشاهده و دانلود کتاب رنسانس ایتالیا به کتابخانه اسپین مراجعه فرمایید.
ماهی بزرگ بود و او را بیشتر به دریا می کشید. سانتیاگو چیزی برای نوشیدن و خوردن نداشت، فقط ماهی خامی که صید کرده بود. او حتی نمی توانست بخوابد زیرا صبح، بعدازظهر و عصر باید بررسی می کرد که آیا ماهی فرار نکرده و آیا تعدادی در تور او گیر کرده اند یا خیر. بعد از مدت ها سانتیاگو فکر کرد که می خواهد ماهی را بکشد، زیرا دیگر خسته شده بود.
دانلود کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی
بنابراین او زوبین را گرفت، اما فقط یک آسیب کوچک به ماهی وارد کرد. متأسفانه خونی که از ماهی ها جاری شد کوسه ها را جذب کرد سانتیاگو فقط یکی را کشت اما نتوانست بقیه را بکشد. او نمی توانست وحشت را تماشا کند، پس از سه ساعت، کوسه ها شنا کردند و فقط اسکلت ماهی باقی ماند. خوشبختانه سانتیاگو جریان دریا را گرفت که او را به خانه برد.
جهت مشاهده و دانلود کتاب رمان صوتی با لینک مستقیم به کتابخانه داستان و رمان سایت اسپین مراجعه فرمایید.
او به خواب رفت و ناگهان خود را در کلبه روی تخت دید. پسر کوچک برایش چیزی برای نوشیدن و خوردن آورد. او با پسر صحبت کرد و گفت چه اتفاقی برای او افتاده است. مردم در کمال ناباوری سرشان را تکان دادند و اسکلت ماهی عظیمی را که پیرمرد صید کرده بود تحسین کردند. سانتیاگو از یک طرف خوشحال بود که دوباره در خانه است، اما از طرف دیگر ناراحت بود که ماهی را نیاورد. بالاخره چه پولی برای او می گرفت؟
ارنست همینگوی
درباره ماهیگیر پیر سانتیاگو، نویسنده تبدیل شد. او نه تنها در میان برندگان جایزه نوبل، بلکه در زمره شاعران بزرگ دریا قرار گرفت و تسلیم ناپذیری انسان را تجلیل کرد. ارنست همینگوی در یکی از مصاحبه های خود اظهار داشت که به محض اینکه این ماجرا برای یک ماهیگیر در دهکده ماهیگیری کوجیمارا در نزدیکی هاوانا اتفاق افتاد، تصمیم گرفت در مورد آن بنویسد…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.