توضیحات
کتاب صوتی سرگشته راه حق نیکوس کازانتزاکیس، زندگی مردی غرق در ثروت و مکنت را روایت کرده که دیدار هیبتی انسانی، راه و طریقت بودن او در جهان را چنان دگرگون میکند که از مردی عیاش، سرگشتهی راه حقی میسازد همعرض پولس قدیس. شاید شمسوارگی لئوست که فرانسوا را به قدیس فرانسیس تبدیل میکند و البته آن امر بیاننشدنی در میان کلمهها و جملههای شکل گرفته در گفتوگوهایشان و قلبهایی که حرف نمیزنند و آدمیانی که قلبهایشان بیشتر از چشمهایشان میبینند!
- نویسنده: نیکوس کازانتزاکیس
کتاب صوتی سرگشته راه حق در مورد قدیس و حامی است. برای دیگر کاربردها، فرانسیس آسیزی (ابهامزدایی) را ببینید .
جووانی دی پیترو دی برناردونه ، معروف به سنت فرانسیس آسیزی ( ایتالیایی : Francesco d’Assisi ؛ حدود 1181 – 3 اکتبر 1226)، یک عارف کاتولیک ایتالیایی ، بنیانگذار فرانسیسکن ها و یکی بود. از مورد احترام ترین شخصیت های مسیحیت به او الهام شد تا زندگی فقیرانه و موعظه های دوره گردی داشته باشد. پاپ گریگوری نهم در 16 ژوئیه 1228 او را مقدس کرد. در سال 1219 او به مصر رفت تا سلطان الکامل را تغییر دهد و به جنگ پنجم صلیبی پایان دهد. در سال 1223، او برای اولین بار مراسم جشن کریسمس را ترتیب داد . طبق سنت مسیحی، در سال 1224 در هنگام ظهور یک فرشته سرافیک در خلسه مذهبی ، ننگ دریافت کرد .
او گروه مردانه فریرس مینور ، گروه زنان سنت کلر ، سومین دوره سنت فرانسیس و حضانت سرزمین مقدس را پایه گذاری کرد . هنگامی که جامعه او توسط پاپ مجوز گرفت، او به طور فزاینده ای از امور خارجی کناره گیری کرد. فرانسیس با حمایت از حیوانات و محیط زیست مرتبط است. برای کلیساها مرسوم شد که مراسم برکت حیوانات را در روز جشن او در 4 اکتبر برگزار کنند. او به خاطر ارادت به عشای ربانی معروف است. او همراه با کاترین از سیهنا ، قدیس حامی ایتالیا تعیین شد .
دانلود کتاب سرگشته راه حق
فرانسیس آسیزی در اواخر سال 1181، یکی از چندین فرزند یک پدر ایتالیایی ، پیترو دی برناردون دی موریکونی، تاجر ابریشم مرفه، و مادری فرانسوی ، پیکا دو بورلمون، که اطلاعات کمی در مورد او وجود دارد، به دنیا آمد. که او یک نجیب زنی بود که در اصل اهل پروونس بود. زمانی که فرانسیس در آسیزی به دنیا آمد، پیترو برای تجارت در فرانسه بود و پیکا او را به عنوان جووانی غسل تعمید داد. پس از بازگشت به آسیزی، پیترو تصمیم گرفت پسرش فرانچسکو (“مرد آزاد”، “فرانسوی”) را احتمالاً به افتخار موفقیت تجاری و اشتیاق او به همه چیز فرانسوی بخواند.
برای دانلود فایل صوتی کتاب باخانمان به کتابخانه اسپین مراجعه فرمایید.
فرانسیس با علاقه والدینش به زندگی با روحیه ای که معمولی یک مرد جوان ثروتمند بود، سپری کرد. فرانچسکو در جوانی به یکی از ارادتمندان تروبادور تبدیل شد و مجذوب همه چیزهای ماوراء النهر بود. او خوش تیپ، شوخ، شجاع، و از لباس های زیبا بود. او پول های زیادی خرج می کرد. اگرچه بسیاری از نگارگران در مورد لباس های درخشان، دوستان ثروتمند و عشق به خوشگذرانی او اظهار نظر می کنند، نمایش های سرخوردگی او نسبت به دنیایی که او را احاطه کرده بود، همان طور که در «داستان گدا» نشان داده شده است، نسبتاً در اوایل زندگی اش رخ داد. در این روایت او از طرف پدرش در بازار پارچه و مخمل می فروخت که گدا نزد او آمد و صدقه خواست . در پایان معامله تجاری خود، فرانسیس کالاهای خود را رها کرد و به دنبال گدا دوید. فرانسیس وقتی او را پیدا کرد، هر چه در جیب داشت به او داد. دوستانش او را به خاطر صدقه اش مسخره کردند. پدرش با عصبانیت او را سرزنش کرد.
خرید کتاب سرگشته راه حق
کتاب صوتی سرگشته راه حق در حدود سال 1202، او به یک لشکرکشی نظامی علیه پروجا پیوست و به عنوان زندانی در Collestrada گرفتار شد و یک سال را به عنوان اسیر گذراند. یک بیماری باعث شد که او زندگی خود را دوباره ارزیابی کند. پس از بازگشت به آسیزی در سال 1203، فرانسیس به زندگی بی دغدغه خود بازگشت. در سال 1205، فرانسیس برای ثبت نام در ارتش والتر سوم، کنت برین، عازم آپولیا شد . دید عجیب باعث شد که به آسیزی بازگردد و علاقه خود را به زندگی دنیوی از دست بدهد. با توجه به هاژیوگرافیپس از آن شروع به اجتناب از ورزش و جشن های همراهان سابق خود کرد. دوستی از او پرسید که آیا به ازدواج فکر میکنی که او پاسخ داد: «بله، عروسی زیباتر از آنچه که تا به حال دیدهاید» یعنی «بانوی فقر» او.
جهت مشاهده و دانلود کتابهای صوتی رمانهای مشهور جهان به کتابخانه داستان و رمان سایت اسپین مراجعه فرمایید.
در یک سفر زیارتی به رم، او به فقرا پیوست و در کلیسای سنت پیتر گدایی کرد . او مدتی را در مکان های خلوت گذراند و از خداوند برای روشنگری معنوی طلبید . او گفت که رویایی عرفانی از عیسی مسیح در کلیسای کوچک روستایی سان دامیانو ، درست در خارج از آسیزی داشته است، که در آن نماد مسیح مصلوب به او گفت: “فرانسیس، فرانسیس، برو و کلیسای من را تعمیر کن که همانطور که میبینی. ، در حال خراب شدن است.”
نیکوس کازانتزاکیس
او این را به معنای کلیسای ویران شده ای دانست که در حال حاضر در آن نماز می خواند، و بنابراین مقداری پارچه از فروشگاه پدرش فروخت تا به کشیش آنجا کمک کند. هنگامی که کشیش از قبول دستاوردهای نامناسب خودداری کرد، فرانسیس خشمگین سکه ها را روی زمین انداخت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.