توضیحات
کتاب صوتی رودخانه وارونه «تومک» نوجوانی است که در یک روستا مغازه ی بقالی دارد. او آرزو دارد دلتنگی هایش را با سفر به دور دنیا کمتر کند؛ روزی «هانا» دختری نوجوان به فروشگاه او می آید تا از تومک آب نبات بخرد. تومک عاشق دختر می شود و ….
- نویسنده : ژان کلود مورلوا
«هانا» به تومک می گوید رودخانه ای به نام «رودخانه ی وارونه» وجود دارد که هر کسی از آب آن بنوشد، عمرش جاودانه می شود. تومک که علاقه دارد تا دنیا را ببیند و از طرفی عاشق دختر نیز شده است، تصمیم می گیرد تا از پیله ی تنهایی اش بیرون بیاید و دنیا را کشف کند. او درحقیقت در جست وجوی هانا که کسی او را ندیده است و معلوم نیست اصلا وجود داشته است یا نه، راهی یک سفر پرماجرا می شود. مراحل مختلف و جاهای عجیبی مثل جنگل فراموشی، کوه مقدس و جزیره ی غیر واقعی را در مسیر سفرش تجربه می کند؛ تا اینکه به رودخانه ی وارونه می رسد. اکنون قصد دارد تا از آب جاویدان آن بنوشد، اما….
درباره کتاب صوتی رودخانه وارونه
داستان کتاب صوتی رودخانه وارونه در زمانی اتفاق می افتد که نه نمایش های بازی وجود داشت، نه سوپرمارکت ها و نه حتی تلفن های همراه. تومک، یک یتیم 13 ساله، خواربار فروشی کوچک روستای خود را اداره می کند. یک روز عصر، دختر جوان مرموز (هانا) وارد مغازه او می شود و از او می پرسد که آیا آب رودخانه قجار را می فروشد: «این آب است که مانع مرگ می شود، آیا نمی دانستی؟
کتاب پیشنهادی سایت اسپین به شما کتاب صوتی اژدهای سرخ نام دارد آن را از دست ندهید.
تومک پاسخ می دهد که این آب را نمی شناسد و دختر جوان می رود. سپس تومک تصمیم می گیرد تا بزرگترین ماجراجویی زندگی خود را آغاز کند. او از سرزمین های باورنکردنی عبور خواهد کرد، مانند جنگل فراموش شده، دهکده عطرسازان، جزیره وجود… آیا او موفق خواهد شد که در آن سوی دنیا به هانا بپیوندد؟ آیا او رودخانه قجار را خواهد یافت، آن رودخانه جادویی که جاری است؟ به سمت ؟ آیا او می تواند رهگذر را نجات دهد؟از هانا؟ برای آوردن آب به ایچم قدیم؟
ژان کلود مورلوا
هر سال، پدر هانا یک پرنده به او در بازار پرندگان می دهد، جایی که مردم از همه جا می آیند. در ششمین سالگرد تولدش، پدرش به او یک رهگذر داد. شکارچی 500000 پوند و یک بطری رم می خواهد. پدر هانا که چندین روز برای پرداخت هزینه نیاز دارد، تمام وسایل خود را می فروشد و خانواده خود را از دست می دهد.
برای مشاهده تمامی رمان ها به کتابخانه داستان و رمان سایت اسپین مراجعه فرمایید.
هانا با پدرش که تبدیل به اسب سوار شده است تنها زندگی می کند. یک روز در حالی که هانا تنها 9 سال دارد از خستگی می میرد. اقوام دور او را پذیرفته اند. وقتی هانا 12 ساله است، بانگ او به شدت بیمار می شود. هانا برای نجات پرنده اش به دنبال رودخانه قجار می شود، رودخانه ای که هر کسی را که آب آن را بنوشد جاودانه می کند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.