توضیحات
کتاب صوتی آقای کبوتر و بانو پارتی باغ و داستانهای دیگر» که در مراحل پایانی بیماریاش نوشته شده، سرشار از حس فوریت است و آخرین مجموعه کاترین منسفیلد بود که در طول زندگیاش منتشر شد. پانزده داستان ارائه شده، که بسیاری از آنها در زادگاهش نیوزلند اتفاق میافتند، از نظر طول و لحن متفاوت از داستان آغازین، «در خلیج»، تداعی امپرسیونیستی زنده از زندگی خانوادگی، تا طرح کوتاه و تند «خانم بریل، ” که در آن احساس ناپایدار یک زن تنها با شنیدن تمسخر دو عاشق جوان به طرز وحشیانه ای از بین می رود. افشاگری های حساس رفتار انسانی، این داستان ها استعداد عالی منسفیلد را به عنوان یک مبتکر نشان می دهد که داستان را از قراردادهای آن رها کرده و به آن قدرت و اعتبار جدیدی بخشیده است.
- نویسنده: کاترین منسفیلد
صبح خیلی زود خورشید هنوز طلوع نکرده بود و کل خلیج کرسنت زیر غبار سفید دریا پنهان شده بود. تپه های بزرگ پوشیده از بوته در پشت خفه شده بودند. نمیتوانستی ببینی کجا به پایان میرسد و پادوکها و خانههای ییلاقی شروع میشوند. جاده شنی رفته بود و پادوک ها و خانه های ییلاقی آن طرف آن. هیچ تپه ای سفید پوشیده از علف قرمز در آن سوی آنها وجود نداشت. هیچ چیزی برای مشخص کردن اینکه کدام ساحل و کجا دریا است وجود نداشت. کتاب صوتی آقای کبوتر و بانو شبنم سنگینی افتاده بود. چمن آبی بود. قطره های بزرگ روی بوته ها آویزان بودند و نمی افتادند. تویی-توی نقرهای و کرکی روی ساقههای بلندش سست شده بود و همه گل همیشه بهار و صورتیهای باغهای ییلاقی خیس به زمین خم شده بودند. فوشیاهای سرد خیس شده بودند، مرواریدهای گرد شبنم روی برگهای تخت ناستورتیوم قرار داشتند. به نظر می رسید که دریا به آرامی در تاریکی می کوبید، انگار یک موج عظیم موج می زند، موج می زند – تا کجا؟ شاید اگر نصف شب از خواب بیدار می شدی، ممکن بود ماهی بزرگی را می دیدی که از پنجره به داخل می چرخد و دوباره می رفت. . . .
خرید کتاب صوتی آقای کبوتر و بانو کاترین منسفیلد
دریای خواب آلود را صدا کرد. و از بوته صدای نهرهای کوچکی می آمد که به سرعت و به آرامی از بین سنگ های صاف می لغزیدند و در حوض های سرخس فوران می کردند و دوباره بیرون می آمدند. و پاشیدن قطرات بزرگ روی برگهای بزرگ بود، و چیز دیگری – چی بود؟ – تکان دادن و تکان ضعیف، تکان خوردن یک شاخه و سپس چنان سکوتی که به نظر می رسید یک نفر دارد گوش می دهد.
برای دانلود کتاب صوتی برف های کلیمانجارو ارنست همینگوی به کتابخانه اسپین مراجعه فرمایید.
در گوشه خلیج کرسنت، بین تودههای انباشته سنگهای شکسته، گلهای از گوسفند در حال تکان خوردن بودند. آنها در کنار هم جمع شده بودند، یک توده پشمی کوچک، پرت و پرت، و پاهای باریک و چوب مانندشان به سرعت در کنار هم چرخیده بودند، گویی سرما و سکوت آنها را ترسانده است. پشت سرشان یک سگ گوسفند پیر، پنجه های خیسش پوشیده از شن، همراه با دماغش به زمین دوید، اما بی خیال، انگار به چیز دیگری فکر می کرد. و سپس در دروازه سنگی خود چوپان ظاهر شد.
دانلود کتاب صوتی آقای کبوتر و بانو کاترین منسفیلد
او پیرمردی لاغر و راست قامت بود، با کتی از قطرات ریز پوشیده شده بود، شلوار مخملی بسته شده زیر زانو، و گشاد بیدار با یک دستمال آبی تا شده دور لبه. یک دستش را در کمربندش فرو کرده بود، دست دیگرش چوب زرد و صاف و زیبایی را گرفته بود. و همانطور که راه می رفت و وقتش را صرف می کرد، سوت بسیار ملایمی به صدا در می آورد، فلوت دور که غم انگیز و لطیف به نظر می رسید.
برای مشاهده تمامی رمان ها به کتابخانه داستان و رمان سایت اسپین مراجعه فرمایید.
سگ پیر یک یا دو کپر باستانی را برید و سپس با خجالت از فروتنی خود تیز کشید و چند تا با وقار راه رفت. در کنار استادش قدم می زند گوسفندها با عجله های کوچک به جلو دویدند. کتاب صوتی آقای کبوتر و بانو
کاترین منسفیلد
آنها شروع به نفخ زدن کردند و گله ها و گله های شبح وار از زیر دریا به آنها پاسخ دادند. “باا! باآ!” برای مدتی به نظر می رسید که آنها همیشه در یک قطعه زمین هستند. جلوتر جاده شنی با گودال های کم عمق کشیده شده بود. همان بوته های خیسانده در دو طرف و همان رنگ پریدگی های سایه. سپس چیزی عظیم به چشم آمد. یک غول عظیم الجثه مو شوک با دستانش دراز شده است. این درخت صمغ بزرگ بیرون مغازه خانم استابس بود، و وقتی از آنجا رد می شدند بوی قوی اکالیپتوس به گوش می رسید. و حالا نقاط بزرگ نور در مه می درخشیدند. چوپان از سوت زدن دست کشید. بینی قرمز و ریش خیسش را روی آستین خیسش مالید و در حالی که چشمانش را به هم زده بود، نگاهی به سمت دریا انداخت. کتاب صوتی آقای کبوتر و بانو
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.