توضیحات
کتاب صوتی آب زندگی مردم همه کور و کثیف و ناخوش و فقیر کنار رودخانهای که از بس که خاکش را کنده بودند گود شده بود نشسته بودند و با زنجیرهای طلا به خانهشان که کلبههایی بیشتر شبیه لانه جانوران بود بسته شده بودند، با دستهای پینه بسته و بازوان گلآلود از صبح تا شام زیر شلاق کشیکچیهایی که دائماً پاسبانی میکردند طلا میشستند.
- نویسنده: صادق هدایت
زمین بایر افتاده بود، پرندگان گریخته بودند، درختها خشکیده بود…
کتاب صوتی آب زندگی صادق هدایت
کتاب صوتی آب زندگی روزی روزگاری پینه دوزی بود که سه پسر داشت: حسنی گوژپشت، حسینی کچل و احمدک. حسنی، مسنترین آنها، دعانویس و اهل تشویش بود. حسینی، پسر دوم، اهل همه کارها بود و استاد هیچ. گاهی آب میکشید، گاهی برف میریزد، اما بیشتر در اطراف پرسه میزد. احمدک، کوچکترین، که از قبل مسیری را در زندگی خود ایجاد کرده بود، مورد علاقه پدرش بود. او در یک مغازه عطر و ادویه فروشی شاگردی می کرد. در پایان هر ماه مزد خود را به خانه می آورد و به پدرش می داد. پسران بزرگتر که شغل ثابتی نداشتند و همیشه دستانشان برای کمک از پدر دراز بود، طاقت دیدن احمدک را نداشتند.
برای دانلود کتاب صوتی بوف کور به کتابخانه اسپین مراجعه فرمایید.
چنین شد که قحطی بر شهر آنها افتاد. یک روز پینه دوز پسرانش را جمع کرد و گفت: “همانطور که می دانید کمیابی و تورم به شهر وارد شده است و کار من خوب پیش نمی رود. شما الان بالغ هستید؛ احمدک کوچکترین من پانزده ساله است. هر کدام از شما باید برو و راه خودش را بدست بیاور. یک تجارت بیاموز و یک تجارت راه اندازی کن. نگران من نباش. من اینجا می مانم و مطمئن هستم که زنده می مانم. خوب، به من خبر بده، وگرنه می توانی پیش من برگردی، یک جایی لقمه ای پیدا می کنیم و با هم غذا می خوریم، خدا پشت و پناهت باشد!»
صادق هدایت
حسنی که به اسفنج انداختن دیگران عادت کرده بود با خود گفت: فریب دادن و استثمار این افراد آسان است، اگر من پیامبر آنها شوم چه ضرری دارد؟ پس بر منبری در گوشه میدان رفت و فریاد زد: سلام بر مردم، بدانید که من پیامبر موعود هستم و از جانب خدا آمدهام تا شما را بشارت دهم، چون خدا خواست شما را بیازماید، بینایی تا با شدت بیشتری جست و جو کنی و با کسب بصیرت به حقیقت برسی، شناخت خود یعنی شناخت خدا، همه جا از اول تا آخر دنیا پر از وسوسه های شیطانی و خیالات بیهوده و خرافات است. کتاب صوتی آب زندگی
جهت مشاهده و دانلود کتاب رمان صوتی با لینک مستقیم به کتابخانه داستان و رمان سایت اسپین مراجعه فرمایید.
بگو آنچه را که چشم می بیند دل می خواهد پس شما که نمی بینید از وسوسه های شیطانی رهایی می یابید، شاد و راضی زندگی می کنید و هر بدبختی را تحمل می کنید. پس صبور باش و خدا را که این موهبت بزرگ را به تو بخشیده است، به جا شکر کن! این دنیای پایه موقت و گذرا است. دنیای دیگر دائمی و ابدی است. من آمده ام تا شما را به آنجا راهنمایی کنم.»
نورا مالکی –
صادق هدایت نمونه یک شرقی مدرن با افکار جهان اولی بود که انگار از آینده آمده بود تا یکم در دنیای جهان سومی شرق زندگی کنه تا شاید بتونه تغییری ایجاد کنه
شما مجموعه کتابهای هدایت رو بخونید، متوجه می شید که فراتر از یک انسان نرمال بود