کتاب صوتی آب زندگی
مردم همه کور و کثیف و ناخوش و فقیر کنار رودخانهای که از بس که خاکش را کنده بودند گود شده بود نشسته بودند و با زنجیرهای طلا به خانهشان که کلبههایی بیشتر شبیه لانه جانوران بود بسته شده بودند، با دستهای پینه بسته و بازوان گلآلود از صبح تا شام زیر شلاق کشیکچیهایی که دائماً پاسبانی میکردند طلا میشستند.
15,000 تومان
چرا خرید از ما
- امکان دانلود فایل
- قیمت مناسب
- اینترنت نیم بها
محصولات پیشنهادی
23 راه برای غلبه بر تنبلی
پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد
حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد
زندگینامه استیو جابز
کتاب صوتی 21 درس برای قرن 21
کتاب صوتی 24 ساعت از زندگی یک زن
کتاب صوتی آب زندگی
- نویسنده: صادق هدایت
کتاب صوتی آب زندگی مردم همه کور و کثیف و ناخوش و فقیر کنار رودخانهای که از بس که خاکش را کنده بودند گود شده بود نشسته بودند و با زنجیرهای طلا به خانهشان که کلبههایی بیشتر شبیه لانه جانوران بود بسته شده بودند، با دستهای پینه بسته و بازوان گلآلود از صبح تا شام زیر شلاق کشیکچیهایی که دائماً پاسبانی میکردند طلا میشستند. زمین بایر افتاده بود، پرندگان گریخته بودند، درختها خشکیده بود…
کتاب دیگری نیز توسط این نویسنده ایرانی منتشر شده به نام کتاب صوتی بوف کور که میتوانید به آن مراجعه کنید.
خلاصه کتاب صوتی آب زندگی
روزی روزگاری پینه دوزی بود که سه پسر داشت: حسنی گوژپشت، حسینی کچل و احمدک. حسنی، مسنترین آنها، دعانویس و اهل تشویش بود. حسینی، پسر دوم، اهل همه کارها بود و استاد هیچ. گاهی آب میکشید، گاهی برف میریزد، اما بیشتر در اطراف پرسه میزد. احمدک، کوچکترین، که از قبل مسیری را در زندگی خود ایجاد کرده بود، مورد علاقه پدرش بود. او در یک مغازه عطر و ادویه فروشی شاگردی می کرد. در پایان هر ماه مزد خود را به خانه می آورد و به پدرش می داد. پسران بزرگتر که شغل ثابتی نداشتند و همیشه دستانشان برای کمک از پدر دراز بود، طاقت دیدن احمدک را نداشتند.
در صورت تمایل به مشاهده کتاب های هنری به کتابخانه داستان و رمان مراجعه فرمایید.
چنین شد که قحطی بر شهر آنها افتاد. یک روز پینه دوز پسرانش را جمع کرد و گفت: “همانطور که می دانید کمیابی و تورم به شهر وارد شده است و کار من خوب پیش نمی رود. شما الان بالغ هستید؛ احمدک کوچکترین من پانزده ساله است. هر کدام از شما باید برو و راه خودش را بدست بیاور. یک تجارت بیاموز و یک تجارت راه اندازی کن. نگران من نباش. من اینجا می مانم و مطمئن هستم که زنده می مانم. خوب، به من خبر بده، وگرنه می توانی پیش من برگردی، یک جایی لقمه ای پیدا می کنیم و با هم غذا می خوریم، خدا پشت و پناهت باشد!»
درباره کتاب صوتی آب زندگی
حسنی که به اسفنج انداختن دیگران عادت کرده بود با خود گفت: فریب دادن و استثمار این افراد آسان است، اگر من پیامبر آنها شوم چه ضرری دارد؟ پس بر منبری در گوشه میدان رفت و فریاد زد: سلام بر مردم، بدانید که من پیامبر موعود هستم و از جانب خدا آمدهام تا شما را بشارت دهم، چون خدا خواست شما را بیازماید، بینایی تا با شدت بیشتری جست و جو کنی و با کسب بصیرت به حقیقت برسی، شناخت خود یعنی شناخت خدا، همه جا از اول تا آخر دنیا پر از وسوسه های شیطانی و خیالات بیهوده و خرافات است. بگو آنچه را که چشم می بیند دل می خواهد پس شما که نمی بینید از وسوسه های شیطانی رهایی می یابید، شاد و راضی زندگی می کنید و هر بدبختی را تحمل می کنید. پس صبور باش و خدا را که این موهبت بزرگ را به تو بخشیده است، به جا شکر کن! این دنیای پایه موقت و گذرا است. دنیای دیگر دائمی و ابدی است. من آمده ام تا شما را به آنجا راهنمایی کنم.»
نویسنده |
صادق هدایت |
---|---|
تعداد فایل |
1 فایل |
حجم فایل |
30 مگابایت |
زمان |
1 ساعت |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.