ارتباط بین رنگها و سیاره ها در داستان های هفت پیکر نظامی
هفت پیکر یا گنبدی هفت رنگ، اثری مهم در ادبیات کلاسیک فارسی است که بارها به اشکال مختلف و با رویکردهای متفاوت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. از میان این تحلیل ها، دکتر زرین تاج واردی و همکاران(1386) تحلیلی روانشناسانه بر رنگهای بکار رفته در این اثر داشته اند. آنچه که در ادامه آمده است، نگاهی اجمالی به این موضوع است که خواندن آن خالی از لطف نیست:
هفت پیکر نظامی یا بهرام نامه یا هفت گنبد، داستان زندگانی و مرگ بهرام گور یا بهرام پنجم، پادشاهی از دودمان ساسانیان است. در بخش دوم از این اثر، شاه بهرام یک نقاشی بر دیواری میبیند که تصویر هفت بانوی زیباروست. او در میابد که تصویر مربوط به هفت شاهدخت از هفت اقلیم است. پس در صدد ازدواج با آنها بر میاید و هر کدام از روزهای هفته را به هم نشینی با یکی از آنها میگذراند.
هر کدام از روزها، رنگ مخصوص خود را دارند
- در این نوشته به دنبال ارتباط بین رنگ های هفته و عناصر داستانی مربوط به آنیم.
برای مشاهده کتاب صوتی هفت پیکر به کتابخانه اسپین مراجعه فرمایید.
رنگ شنبه سیاه است و سیاره مربوط به آن زحل یا کیوان است. سیاره ای که به زبان لاتین Saturn شناخته میشود و گویا نامگذاری روز شنبه در زبان انگلیسی به Saturday نیز برگرفته از همین لغت باشد. از طرفی شاهدخت مربوط به این روز هم از اقلیم هند است. با نگاه کلی به هندوستان و مردمانش، میتوان گفت بخش عمده ای از هندیان، پوستی تیره دارند. البته چندان نمیتوان بر این مسئله تکیه کرد. مسئله مهم تر بین انتخاب رنگ سیاه برای گنبد اول، داستانی است که در آن رخ میدهد. افسانه شهر سیاه پوشان، داستان مربوط به روز شنبه است. داستان شهری که مردمانش همه سیاه پوشند و مسافر شهر، وقتی از قصاب شهر علت را جویا میشود، قصاب شروع به افسانه سرایی میکند که این عملش در باور مسافر نمینشیند و او تصمیم میگیرد خود آن را تجربه کند و در پایان این تجربه، متوجه میشود که آنچه قصاب گفته حقیقت دارد و او خودش هم سیاه پوش میشود.
رنگ مربوط به روز یک شنبه، زرد است. رنگ خورشید که در لاتین sun تعریف میشود و روز یکشنبه هم Sunday که گویا این هم مانند روز شنبه است. گنبد دوم زرد رنگ است و مربوط به شاهدخت روم . او حکایت کنیزکی زرد روی را بازگو میکند. در این داستان عناصر به رنگ زرد و طلایی بسیارند. از جام زر و تاج پادشاهی زرین بهرام شاه گرفته تا وجود بیماری و ترس و احتیاط! در باور کلی، بیماری و حال ناخوش با رنگ زرد نشان داده میشود، رفتار محتاطانه و یا عدم اعتماد نیز با زرد مشخص میشود و در داستان کنیزک زرد روی هم بیماری و ترس از مضامین داستان است و نظامی نیز به مسئله بی اعتمادی شاه به زنان بدلیل خیانت وارده از جانب همسرش پرداخته است.
دوشنبه، روزی است مربوط به سیاره ماه. لازم به توضیح دوباره نیست که آنچه درباره علت نامگذاری شنبه و یکشنبه در زبان لاتین صورت پذیرفته، احتمالا برای روز دوشنبه نیز با همین منطق شکل گرفته است. رنگ روز دوشنبه سبز است. و شاهدخت مربوط به این روز، از دیار خوارزم است. اقلیمی که به سرسبزی شناخته میشود. و در داستان آن بهرام جامه سبز بر تن میکند و در باغی سرسبز به دیدار همسرش میرود. داستان هم درباره مردی پرهیزکار است و در باور عموم نیز رنگ سبز نشانه صحت و درستی است. هفت پیکر یا گنبدی هفت رنگ
و اما روز سه شنبه، به رنگ گنبد سرخ و سیاره مریخ. نام روز سه شنبه در زبان لاتین از martes گرفته شده است. و این کلمه نیز با کلمه mars که به معنی خدای جنگ است ارتباط دارد. نام سیاره مریخ هم در زبان لاتین mars است. بحث پیرامون واژه شناسی این روز در این مقال نمیگنجد و آنچه مهم تر، وقایع رخ داده در روز سه شنبه است. بانوی روز سه شنبه مربوط به اقلیم روس یا اسلاو بوده است که اکثریت مردم نیز آنرا با رنگ قرمز میشناسند. بهرام هم در این روز جامه سرخ بر تن میکند و به سراغ معشوق میرود و داستان بانوی حصاری را از زبان او میشنود. داستان بانوی حصاری، داستان قدرت اراده است و شهامت و خطر. منظور از خطر، خطراتی است که بانوی حصاری برای یافتن فرد مناسبش بر او تحمیل میکند. و ارتباط بین رنگ قرمز و خطر بر کسی پوشیده نیست.
در روز پنجم، یعنی چهارشنبه، بهرام با پوشیدن جامه فیروزه ای نزد شاهدختی از سرزمین مصر میرود. چهارشنبه با سیاره تیر یا عطارد که در زبان لاتین به آن مرکوری میگویند ارتباط دارد. در واژه شناسی ، در زبان لاتین، mercores یا miercoles واژه ای است که روز چهارشنبه را با آن میشناسند. از طرفی هم نشینی رنگ فیروزه ای و سرزمین مصر، شاید به اهمیت این رنگ در میان فراعنه و البته رود نیل و آبی یا فیروزه ای بودن آن، مربوط باشد. داستان روز پنجم در سرزمین مصر میگذرد و قصه ی شاهزاده ای است که در مسیری قدم مینهد که پر از دیوان است. در باور عموم و با دقت در فیلم ها و انیمیشن ها، چنین میتوان برداشت کرد که رنگ آبی فیروزه ای، رنگی است که دیوان و جنیان را با آن به تصویر میکشند. از طرفی دیگر، آنچه در رفتار ماهان در طول داستان دیده میشود، نوعی سکون و آرامش است، آنچه که رنگ آبی با آن شناخته میشود. پس شاید بتوان گفت ارتباطی بین این داستان و رنگ آبی فیروزه ای وجود داشته است.
نظامی در هفت پیکر یا گنبدی هفت رنگ
گنبد ششم را مربوط به رنگ صندلی یا قهوه ای میداند و شاهدخت چین کسی است که بهرام با پوشیدن قبای صندلی رنگش به دیدارم میرود. در لاتین، پنج شنبه را jueves میدانند که نام سیاره مشتری یا ژوپیتر است. شاهدخت چین در روز پنج شنبه، داستان خیر و شر را برای شاه بازگو میکند. رنگ قهوه ای مفاهیم گوناگونی دارد که یکی از آنها خساست است. خصیصه ای که در رفتار شخصیت شر به وضوح دیده میشود. اما آنچه که اهمیت رنگ صندل را در گنبد ششم دو چندان میکند، شفابخشی گیاه صندل به خیر در طول داستان است.
برای مشاهده تمامی کتاب های رمان به کتابخانه داستان و رمان سایت اسپین مراجعه فرمایید.
در پایان، آخرین گنبد، گنبد سفید است. مربوط به سیاره ناهید و شاهدخت عجمی! و روز جمعه که در زبان لاتین با Viernes شناخته میشود که از venus که نام سیاره ناهید است گرفته شده است. رنگ سفید، نشانه ای از پاکی و پاکدامنی و آگاهی و دور شدن از آلودگی ها است. برای درک بهتر چرایی انتخاب رنگ سفید برای گنبد آخر، لازم است یادآوری از داستان گنبد اول داشته باشیم. داستان اول با رنگ سیاه و گمراهی مسافر یا همان شاه بهرام آغاز میشود. علت سیه پوش شدن شاه در داستان اول، معصیت و گناه است و حال در داستان آخر او به سفیدی و نور میرسد. اما چگونه؟ با انجام عملی متضاد آنچه در شهر آغازین انجام داد. مسافر در گنبد سفید از گناه دوری میکند و این دوری او را به وصال معشوق و نور میرساند. و سفر شاه بهرام که با تاریکی شروع شده بود در نهایت با رسیدن به نور و روشنی به پایان میرسد.